پرواز به کنگان
عزیزم شب قبل از پرواز رفیتم خونه باباجون خوابیدیم که مارو صبح زود ببرن فرودگاه که بریم پیش بابایی. عزیزم شب قبل از پرواز رفتیم خونه باباجون خوابیدیم که مارو صبح زود ببرن فرودگاه که بریم پیش بابایی. صبح ساعت 5:20 با مامان جون و باباجون حاضر شدیم و همینکه بلندت کردم تا بریم تو ماشی ن دم اسانسور بیدار شدی و با دیدن باباجون گفتی بابا...بابا و خودتو انداختی توی بغلشون توی هواپیما هم یه ربع بیدار بودی و بعد خوابت برد.منم خوابیدم اما بعد از مدتی که ظاهرا حدود یه ساعتی بود با درد گوش بیدار شدم.تا اون وقت تو هیچ پروازی این مشکل برام پیش نیومده بود حتی سری پیش که اومدیم کنگان... تو هم کمی تکون خوردی و بعد در اوج خواب آلودگی گریه رو...
نویسنده :
زهره
1:59